ذوق کردن برای رفتن به حمام
سلام دختر طلا. دیشب مامانی مریم شما رو میخواست ببره حمام.بهت گفت حلما میای بریم حمام؟ شما هم سریع به طرف در سرویس رفتی و در و باز کردی خودتو رسوندی جلوی در حمام از اونجاییکه که حمام باید گرم بشه بعد شما شاهزاده بری .مامانی مریم گفت برو لیفتو بیار لباساتم درآر بیا.شما هم بدو بدو رفتی توی اتاق و یکراست رفتی سراغ کمدی که لیفتو اونجا میذارم.لیفتو گرفتی و سریع رفتی جلوی حمام اما بعدش که میخواستم لباساتو دربیارم انقدر گریه کردی و دستمو میکشیدی که لباسمو درنیار .فکر میکنم چون گوشت درد اومده بود ترسیده بودی.اصلا حموم نچسبید بهت دختر نازنازیم ...
نویسنده :
مامان مهربون
11:11